-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی ای فتنه ایام زپا ننشینی چه بلائی تو که آخر بدعا ننشینی
2 هر کجا فتنه نشیند چو قیامت برخاست توئی آن فتنه که تا روز جزا ننشینی
3 عجبی نیست گر از ما کنی ای سرو کنار پادشاهیتو باین مشت گدا ننشینی
4 حشمت جم نشود کنم که بموری نگرد تا که گفتت که بدرویش سرا ننشینی
5 دل مرا کعبه و تو خانه خدائی زازل بحرم تا بکی ای خانه خدا ننشینی
6 من دل سوخته چون شمع و توئی شعله شمع تا نسوزی تو سراپای مرا ننشینی
7 نامی از لیلی و مجنون بجهان ماند هنوز اندر این بادیه ای بانگ درا ننشینی
8 خواهی ار حالت آشفته پریشان نکنی باید ای زلف که با باد صبا ننشینی
9 طلب ار میکنی اکسیر مراد آشفته بطلب جز بدر شیر خدا ننشینی