تا کی ای مونس دلم بیموجی از کمال خجندی غزل 997

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کنی

1 تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کنی گریه های تلخ منه بینی و لب شیرین کنی

2 چون هلاک جان خود خواهم بزاری و دعا ناشنیده آریو در زیر لب آمین کنی

3 گفته ای جانت به کام دل رسانم یا به لب آن نخواهی کرد هرگز دانم اما این کنی

4 از گل روی توأم رنگی جز این حاصل نشد کز سرشگ ارغوانی چهره ام رنگین کنی

5 سر به تاج سلطنت دیگر فرو نابد مرا گر همه عمر التفاتی با من مسکین کئی

6 ای دل اول آستین از عقل و دست از جان فشان گر ز خامی پنجه با آن ساعد سیمین کنی

7 جنت الفردوس بنمایند در خوابت کمال گر شبی خاک در آن ماهرو بالین کنی

عکس نوشته
کامنت
comment