- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی ای مونس دلم بیموجی غمگین کنی گریه های تلخ منه بینی و لب شیرین کنی
2 چون هلاک جان خود خواهم بزاری و دعا ناشنیده آریو در زیر لب آمین کنی
3 گفته ای جانت به کام دل رسانم یا به لب آن نخواهی کرد هرگز دانم اما این کنی
4 از گل روی توأم رنگی جز این حاصل نشد کز سرشگ ارغوانی چهره ام رنگین کنی
5 سر به تاج سلطنت دیگر فرو نابد مرا گر همه عمر التفاتی با من مسکین کئی
6 ای دل اول آستین از عقل و دست از جان فشان گر ز خامی پنجه با آن ساعد سیمین کنی
7 جنت الفردوس بنمایند در خوابت کمال گر شبی خاک در آن ماهرو بالین کنی