- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو تا کی همچو سرو از ما کشی سر نیاری جز جفا از بهر ما بر
2 نمی گویم که تا چندم گذاری من بیچاره را چون حلقه بر در
3 منم بر بستر هجران فتاده تو در عیش و طرب با یار دیگر
4 به تاریکی زلفت درفتادم به بویش گر توانم گشت رهبر
5 مگر خورشید رویت را ببینم اگرچه نیستم جانات در خور
6 من بیچاره هستم در فراقت ز چشم و دل میان آب و آذر
7 اگرچه نیستت با ما عنایت ز جان گوید جهان کز عمر برخور