مرا تا کی جگرخون داری ای دل از جامی غزل 302

جامی

جامی

جامی

مرا تا کی جگرخون داری ای دل

1 مرا تا کی جگرخون داری ای دل سرشکم را جگرگون داری ای دل

2 شدی همدم درون دیده با اشک همانا عزم بیرون داری ای دل

3 مرا سرگشته داری گرد عالم تو هم آیین گردون داری ای دل

4 به لیلی زلف ماهی میل کردی قدم در راه مجنون داری ای دل

5 زاسرار محبت شد جهان پر چه گوهرهای مکنون داری ای دل

6 به افسون رام کردی صد پری را به زیر لب چه افسون داری ای دل

7 ز چند و چون گذشت اندوه جامی ز حال او خبر چون داری ای دل

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر