- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا کی به درت نالیم، هرشب من و دربانها؟ آنها ز فغان من، من از ستم آنها؟!
2 دامان توام شاید، کز سعی به دست آید؛ لیک آه که میباید زد دست به دامانها
3 یکبار برون آور، زان چاک گریبان سر چون رفته فرو بنگر سرها به گریبانها
4 ای جسم تو جان پاک، در راه تو جانها خاک؛ هر سو گذری چالاک، بر باد رود جانها
5 صد تیر فزون یا کم، از تو به دل چاکم؛ گمگشته و از خاکم، پیدا شده پیکانها!
6 نارم ز طبیبان یاد، دارم به دل ناشاد؛ درد تو و نتوان داد، این درد به درمانها
7 تا چند دلت لرزد، زین غم که خطش سر زد؟! این سبزه تو را ارزد آذر به گلستانها!