تا کی از گریه پا به گل باشم از جامی غزل 355

تا کی از گریه پا به گل باشم

1 تا کی از گریه پا به گل باشم خرقه رنگین ز خون دل باشم

2 تا تورا لعبت چگل گفتند روبه بتخانه چگل باشم

3 تا به خونم خطت سجل بسته ست کشته حکم آن سجل باشم

4 اعتدال قد تو تا دیدم بنده سرو معتدل باشم

5 رنجه گشتی به قتل من ای وای گر نه از لطف تو بحل باشم

6 تا به کویت رسیده ام خواهم باشم آنجا و متصل باشم

7 جامیم نکته گوی شهر ولی از لبت در سخن خجل باشم

عکس نوشته
کامنت
comment