1 تا کی آخر خاطر اندر بند هجران داشتن؟ یوسف جان عزیزان را به زندان داشتن
2 تا کی ای نور بصر کردن نظر با دیگران همچو چشم از مردم خود روی پنهان داشتن
3 چند کردن روی در مشتی پریشان همچو زلف زان سبب مجموع را خاطر پریشان داشتن
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 نظری نیست، به حال منت ای ماه، چرا؟ سایه برداشت ز من مهر تو ناگاه چرا؟
2 روشن است این که مرا، آینه عمر، تویی در تو آهم نکند، هیچ اثر، آه چرا؟
1 در خرابات مرا دوش به دوش آوردند بیخودم بر در آن باده فروش آوردند
2 شهسواری که نیامد به همه کون فرود بر در خانه خمار فروش آوردند
1 قبله ما نیست، جز محراب ابروی شما دولت ما نیست، الا در سر کوی شما
2 روز محشر، در جواب پرسش سودای کفر هیچ دست آویز ما را نیست، جز موی شما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **