تا کی ز دیر آمدن و زود رفتنت از جامی غزل 110

تا کی ز دیر آمدن و زود رفتنت

1 تا کی ز دیر آمدن و زود رفتنت خون ریزم از دو دیده که خونم به گردنت

2 جای تو نیست سینه تاریک و تنگ من تشریف ده که جای کنم چشم روشنت

3 دارم ز تو به هر سر مویی هزار درد دردا که نیست یک سر مو رحم بر منت

4 آهسته ران که می زند آتش به جان من هر شعله ای که می جهد از نعل توسنت

5 گو باغبان مخوان به تماشای گل تو را ناکرده فرش راه ز سوری و سوسنت

6 می بایدت ز رشته جان جامه بافتن کز تار و پود پیرهن آزرده شد تنت

7 دامن کشان به جامی اگر بگذری شود چون گل ز خون دیده او سرخ دامنت

عکس نوشته
کامنت
comment