از پیش من آن شوخ چه تعجیل کنان از کمال خجندی غزل 76

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

از پیش من آن شوخ چه تعجیل کنان رفت

1 از پیش من آن شوخ چه تعجیل کنان رفت دل نعره بر آورد که جان رفت و روان رفت

2 گر خامه براند گذری پهلو نامش در نامه نویسید که سر رفت و روان رفت

3 پروانه که مرد از غم روئی به سر خاک شمعش مفروزید که با سوز نهان رفت

4 از دید. گر از سودن پایش نرود نور سودی نکند دیده که نورش به زبان رفت

5 هر جا خبر خاک کف پای تو گفتند دامن بگرفت اشک به دندان و روان رفت

6 بوی تو رساندند ز یوسف به زلیخا این نعره زنان آمد و آن جامه دران رفت

7 جز مهر تو نگزید کمال از همه عالم آن روز که از جان و جهان دست نشان رفت

عکس نوشته
کامنت
comment