- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صباحت کو که گل را بر سرم شور جنون سازد؟ ملاحت کو که بر داغم نمکدان را نگون سازد؟
2 نباشد اینقدر،گر تیغ مژگانش گران تمکین دل سنگین ما را مرد می باید که خون سازد
3 لبش گر دل نپردازد به شیرین کاری حرفی هجوم غم غبار خاطرم را بیستون سازد
4 بساط مهر و مه را وقت آن شد تا به هم پیچم غرور طبع من تا چند با بخت زبون سازد
5 به وحدتخانه ای باشد حزین ذوق سماع ما که مطرب سبحه و زنار، تار ارغنون سازد