-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چگونه کس کند آرام در سرای جهان که کرده اند به آب و هوا بنای جهان
2 چو ناله ای که مریضی کند به حالت نزع به گوش هوش چنان می رسد صدای جهان
3 کبود گشته فلک بسکه پشت پا زده اند گذشتگان ره عشق بر قفای جهان
4 چو گندمیم در این آسیا فتاده به رقص وگرنه جای طرب نیست تنگنای جهان
5 چسان کند ز جهان دل به وقت جان کندن هر آن که بسته دل خود به نقش های جهان
6 ز بسکه فوت شد اوقات ما در آن ماتم کبود کرده به بر آسمان، قبای جهان
7 ز طبع ارض کدورت چسان رود که زمین فتاده است غباری ز گرد پای جهان
8 نشسته روز و شبم با خدای خود مشغول یکی است گرچه خدای من من و خدای جهان
9 مناسبت به تو بس این قدر سعیدا را که پادشاه جهانی تو او گدای جهان