حسین دانش آن سرخیل از ملک‌الشعرا بهار قطعه 442

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

حسین دانش آن سرخیل ابرار

1 حسین دانش آن سرخیل ابرار که در عالم به دانایی علم شد

2 درختی سایه گستر بود افسوس که پیش تندباد مرگ خم شد

3 ز بنیان ادب رکنی فرو ریخت ز بستان هنر نخلی قلم شد

4 دل روشندلان از فرقت وی قرین حرقت و رنج و الم شد

5 نپنداری که دانش از میان رفت وجودش سوی اقلیم عدم شد

6 نمی آب از یم ایجاد برخاست تکاپو کرد و آخر سوی یم شد

7 وجودش‌ با وجود گل قرین کشت مزاجش با مزاج دهر ضم شد

8 دلم سوزد به حال اهل تحقیق که فردی کامل از آن جمع کم شد

9 به‌مرگ او «‌بهار» اشگ غم افشاند همان بر تربت پاکش رقم شد

10 بیا تا اشگ غم بر وی فشانیم که تاریخ وفاتش «‌اشک غم‌» شد

عکس نوشته
کامنت
comment