1 امّید گداست، تا در بازی هست معشوق غنیّ و عشق را آزی هست
2 خسته به دواتند، نه با خسته دوا بیچاره نیاز و چاره را نازی هست
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 رنگینی دکّان شود آن چشم سیه را از خونم اگر غازه دهد، تیغ نگه را
2 آن غالیه گون خال، ندانم به چه تقصیر در نیل کشد اختر این بخت سیه را؟
1 کشور هند که بادا بری از خوف و خلل آفتابیش فرازندهٔ قدر است و محل
2 کز شرف سایهٔ آن باج نهد برخورشید شرف از پایهٔ او وام کند اوج زحل
1 کای آستان قصر جلال تو عرشسا وی مهر ومه به راه توکمترز نقش پا
2 روشن فروغ رای تو کالنّور فی الظّلم در دل خیال روی تو، کالبدر فی الدجا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **