1 بزرگوارا در انتظار بخشش تو نمانده است مرا بیش از این شکیبایی
2 سه شعر رسم بود شاعران طالع را یکی مدیج و دوم قطعۀ تقاضایی
3 اگر بداند ثنا و اگر نداد هجا ازین سه گانه دو گفتم، دگر چه فرمایی؟
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کی بود؟کی بود؟ که در آیم ز درت همچو زلف تو در افتم ببرت
2 تا که از بوسه بتاراج دهم شکر ننگت و تنگ شکرت
1 ز لعلت عکس در جام می افتاد نشاط عالمش اندر پی افتاد
2 جهانی می پرستی پیشه کردند چو از رویت فروغی بر می افتاد
1 کجایی ای بدو رخ افتاب دلداری؟ چگونه یی که نه یی هیچ جای دیداری؟
2 بیا و خوی فرا مردمی و مردم کن که هیچ حاصل ناید ز مردم آزاری
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به