1 همای فضیلت همایی که او را دعاها پی راحت جان فرستم
2 قناعت به گلدان گل کرد و اینک به تشویر گل زی گلستان فرستم
3 بهشرم اندرم کز سر سادهلوحی گلی مختصر سوی رضوان فرستم
4 چه پوزش گزارم که شوخرویی به باغ ادب چند گلدان فرستم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 بود مر ابر را اندر کمین باد برد مر ابر را زین سرزمین باد
2 چو ابر آید نباریده به صحرا وز بادی، که دیدست اینچنین باد
1 مهرگان آمد به آیین فریدون و قباد وز فریدون و قباد اندرزها دارد به یاد
2 گوید ای فرزند ایران راستگویی پیشه کن پیشهٔ ایران چنین بود از زمان پیشداد
1 صبح چون شاه فلک بر تختگه مأوی کند حاجب مشرق حجاب نیلگون بالا کند
2 بهر دفع جادوییهای شب فرعون کیش موسی صبح از بغل بیرون ید بیضا کند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به