همای عافیت آن روز از از سید حسن غزنوی مقطع 23

سید حسن غزنوی

آثار سید حسن غزنوی

سید حسن غزنوی

همای عافیت آن روز از قفس بپرید

1 همای عافیت آن روز از قفس بپرید که در دمادم یک استخوانش صد سگ دید

2 مشو ز نیک و بد چرخ نیک و بد زنهار که نیک او ز بد و سر ز پای نیست پدید

3 بر آسمان و زمین همچو صبح گل هرگز نه خنده زد که نه در حال خنده جامه درید

4 ز دام دهر حذر کن که صد هزاران مرغ در اوفتاد که یک دانه امید نچید

5 مباش طالب مال و جمال کس کاینجا ز خون کنند عروس وز آب مروارید

6 خیال مردن در خواب هم نمی بینی اگر چه صبح قیامت ز عارضت بدمید

7 هزار جانش فدا کاندرین عدم خانه چو عنکبوت کفن هم به دست خویش تنید

8 گشاده دار درت پیش از آنکه بسته شود درآن دهان چو قفلت زبان همچو کلید

9 میان ببند چو گردون و گوشه بنشین که قطب گشت هر آنکس که گوشه بگزید

10 چرا یگانه عالم شد آفتاب از آنک زخود علایق انجم به تیغ تیز برید

عکس نوشته
کامنت
comment