🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل
کمال‌الدین اسماعیل

هزار جان مقدّس از کمال‌الدین اسماعیل قصیده 103

قصیده 103 ام از 1618 قصاید

هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35

1 هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز نثار صدر قوی شوکت ضعیف نواز

2 بلند پایه بزرگی که دست بخشش او ز ساحت دل ما برکشید بیخ نیاز

3 زهی چو آتش طبعم سپر فکنده بر آب زرشک خاطر تو آفتاب آتشباز

4 تویی که پنجۀ نصرت بباغ پیروزی همی کند در دولت بروی بخت تو باز

5 ز فیض طبع بود بخشش تو چون خورشید نه همچو شمع که نوری دهد بسوز و گداز

6 اگر نه بانی کلکت کنند دمسازی چهار تای عناصر نیاورند بساز

7 فروغ خاطر تو گر بخشت خام رسد چو آبگینه دلش در میان نهد همه راز

8 سیه سپیدی توقیعت از جهان برداشت سیاه کاری فقر و سپید کاری آز

9 خط تو سر قفا فاش میکند همه جای ز مشک ناب عجب نیست گر بود غمّاز

10 بعهد معدلتت کی حدیث بط کردی ؟ اگر نبودی نادان و چشم دوخته باز

11 ز صبحدم همه تصدیق باشد و تحسین سحرگهان که کنم ورد مدحتت آغاز

12 هلال وار سر از چنبر تو کی تابم؟ شعاع مهر تو در گردنم کمند انداز

13 رسید وقت که فریاد آن رسی صدرا که جان ز غصه بداد و نمی دهد آواز

14 چو کار ساز همه کس تویی به مال و بجاه تواضعی کن و یک دم بکار من پرداز

15 تو گیر خود که چو چنگم زدن همی سازد چو ساعتی بزدی نیز یک دمم بنواز

16 چه کم شود ز تو؟ یک روز خوش خوشم واپرس برای صید چو من مرغ دانه یی در باز

17 چه مایه صیت بود در فکندن چو منی؟ شگرف کاری اگر می کنی مرا بنواز

18 منم که تیر فلک در نکته های سر تیزم بسان پیکان بر سر نهد بصد اعزاز

19 اگر نبوّت اهل سخن کنمئ دعوی مرا معانی باریک بس بود اعجاز

20 مگر که فضل و هنر مانعند، اگر نه چرا؟ مرا چو بی هنران نیست از تو نعمت و ناز

21 برنج حرمان ننهادمی تن ار بودی درین قضّیتم از خاص و عام یک انباز

22 نه مرد جور توام من، در اصطناع افزای نه خوی تست درشتی، باستمالت یاز

23 منم ز اهل هنر یادگار در عالم حقیقتست که می گویم این سخن نه مجاز

24 زمانه خود پی کار منست فارغ باش همین بسست که از تو نیافت خطّ جواز

25 گرفتم آنکه مرا نیست هیچ استحقاق گرفتم آنکه بدانش ز کس نیم ممتاز

26 ز من بصورت تمثیل نکته یی بشنو بلفظ مختصر اندر نهایت ایجاز

27 اگر ستوری بر آخور جوانمردی رسد نوبت پیری بروزگار دراز

28 برون نراندش از پایگاه خود بجفا گرش ندارد چون دیگران بآلت و ساز

29 وگرچه ناید ازو خدمت رکاب بشرط ازو علوفۀ معهود هم نگیرد باز

30 ازین سخن غرض من منال مالی نیست که کرده ام در حرص و طمع بخویش فراز

31 گره زابرو یگشای و چشم خشم ببند پس ارتو خواهی کارم بساز و خواه مساز

32 به هیچ نه ز تو قانع شدم؟ دریغ مدار بعشق دل ز پیت می دوم تو نیز متاز

33 حقوق بنده بسی هست ، پیش چشم آور عتاب و خشم ز حد رفت ، سوی پشت انداز

34 چو هست فرصت انعام مغتنم دارم که نیست منز اقبال بی نشیب و فراز

35 همیشه باد چنان کآورند سوی درت گرفته کام جهان اختران بدندان باز

کمال‌الدین اسماعیل از شاعران بزرگ قرن 7 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز قصیده 103 ام از 1618 قصاید کمال‌الدین اسماعیل می باشد
شعر قالب : قصیده سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز

شاعر شعر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز چه کسی است ؟

شاعر شعر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز کمال‌الدین اسماعیل می باشد.

شعر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز چیست ؟

قالب شعر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز قصیده است

سبک شعر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز چیست ؟

سبک شعر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر هزار جان مقدّس غریق نعمت و ناز چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
کمال‌الدین اسماعیل

هزار جان مقدّس از کمال‌الدین اسماعیل قصیده 103

قصیده 103 ام از 1618 قصاید
بنر