نگه بر چهره نتوان کرد از جویای تبریزی غزل 103

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را

1 نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را یکایک چون در آتش افکند کس مرغ آبی را

2 هلاک گردش چشمی که از هر جنبش مژگان عمارت می کند در کشور دلها خرابی را

3 فریب حسن هندی خورده ام دل مرده چون باشم که هست آب بقا در شیر رنگ ماهتابی را

4 مرا جویا به بزم وصل او از جوش حیرانی لب تصویر آموزد فن حاضر جوابی را

عکس نوشته
کامنت
comment