- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنان کز قهر او مانند صهبا آب شد آتش چو جام باده از لطفش گل سیراب شد آتش
2 سرت گردم چه باشد اینکه در پیمانه می ریزی ز خوی گرمت آتش آب شد، یا آب شد آتش
3 زبان اضطراب شمع یعنی شعله می گوید زعکس آفتاب عارضی بیتاب شد آتش
4 فکمند افسانهٔ سوز و گدازم شور در عالم میان سنگ آندم کز شرر در خواب شد آتش
5 ز فیض عکس رخساری بود جویا در این دریا به رنگ شعلهٔ جواله گر گرداب شد آتش