1 شرع او ناسخ شریعتهاست هر شریعت که غیر آنست هباست
2 گر فتد حکم شرع آن سرور متفق با شریعت دیگر
3 نیست آن را متابعت اصلا جز ازان رو که شرع اوست روا
1 رفت پیش آن معبر ساده ای از ره عقل و خرد افتاده ای
2 گفت دیدم صبحدم خود را به خواب در دهی سرگشته ویران و خراب
1 در خم این گنبد عالی اساس چیست شغل شاکر منعم شناس
2 در مقام شاکری بودن مقیم بر کرم های جهاندار کریم
1 شه چو شد آگاه بعد از چند گاه زان فراق جانگداز عمر کاه
2 ناله بر گردون رسانیدن گرفت وز دو دیده خون چکانیدن گرفت