ز خوی سرکش او هر قدم پا مال از حزین لاهیجی غزل 756

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گردم

1 ز خوی سرکش او هر قدم پا مال می گردم غزالی را که من چون سایه در دنبال می گردم

2 چو طفل بی جگر کو می رمد شبها ز تاربکی هراسان از سواد نامهٔ اعمال می گردم

3 تو بی پروا و من شوریده احوالم، چه میپرسی؟ سخن ها گرد دل می گردد اما لال می گردم

4 چنین بر شیشهٔ صبرم زنی گر سنگ بی تابی به اندک فرصتی بازیچهٔ اطفال می گردم

5 دل آزرده دارد یک بیابان خار، هر لختش تو پنداری که درگلزار، فارغبال می گردم

6 طمع از چشم تنگان، دانه ام آب حیا دارد من لب تشنه، گرد چشمه ی غربال می گردم

7 حزین ، اکنون به حاجی باد طوف کعبه ارزانی حزین ، اکنون به حاجی باد طوف کعبه ارزانی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر