- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
نامش ایاز بیک بود و ملازمت مینمود. به مرتبهٔ امارت و خانیّت ترقی نمود. از بدو سن با فقراء و عرفای معاصرین انس داشت و همت بر دریافت صحبت اهل حال میگماشت. والدش ابراهیم بیک از اعاظم طایفهٔ طالش آذربایجان بود. غرض، وی به خدمت جناب عارف صمدانی حاجی محمد جعفر همدانی که از اکابر و مشایخ سلسلهٔ علیّه نعمت اللهیه بود ارادت و اخلاص میورزید و در شیراز نیز به فیض خدمت حضرت شیخ الموحدین حاجی میرزا ابوالقاسم شیرازی مشرف گردید. ظاهراً از خوانین صاحب جاه و باطناً از سالکان این راه. سرش پرشور و دلش پرنور. همت فقرایش ناصر و با فقیر معاشر و معاصر بود. اکنون در دارالخلافهٔ طهران است. گاهی فکری میفرموده. این چند بیت از اشعار او نوشته میشود: ,
2 نبود عجب اگر دل بی خود کشد فغان را با بار هجر جانان کو طاقت آسمان را
3 بی نام وبی نشان شو تا زو نشان بیابی کس با نشان نیابد آن یار بی نشان را
4 چون نکو دیدم به غیر از آن نگار در دو عالم هیچ موجودی نبود
5 خود دل آمد آن نگار ده دله خود ز بی دلها دل آن دلبر ربود