- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
اسمش مولانا محمد، اصلش از قصبهٔ زَواره و آن از مضافات اردستان از بلوکات اصفهان. از سالکان مسالک حقیقت و مالکان ممالک طریقت، و برادر مولانا سپهری زوارهای است. در سنهٔ ۱۰۳۰ وفات یافت. این رباعیات از اوست: ,
2 نقش خم ابروی ترا در محراب عکسِ لبِ میگون ترا در میِ ناب
3 زاهد چو بدید بی خود آمد به سجود میخواره چو یافت مست گردید و خراب
4 در مذهب عشق علم و دانش رندی است دانشمندی مایهٔ هر خرسندی است
5 یک چهره ز روی عجز بر خاکِ نیاز بهتر ز هزار گونه دانشمندی است
6 من دل به غم تو بسته دارم ای دوست دردِ تو به جان خسته دارم ای دوست
7 گفتی به دل شکسته ما نزدیکیم من نیز دلی شکسته دارم ای دوست
8 ما نفس خسیس را ملامت کردیم در بقعهٔ نیستی اقامت کردیم
9 از نیک و بد زمانه یک سو رفتیم وز خلق کناره تا قیامت کردیم
10 گاهی ز لب تو همچو می در جوشم وز چشم تو گه چو می کشان مدهوشم
11 در ذکر توام اگر دمی گویایم در فکر توام گر نفسی خاموشم