اسمش از رضاقلی خان هدایت تذکرهٔ ریاض العارفین 52

رضاقلی خان هدایت

آثار رضاقلی خان هدایت

رضاقلی خان هدایت

اسمش میرزا مرتضی و خلف الصدق میرزا عبداللّه ترشیزی است. در اوائل عمر کسب متداوله نمود و از هرات و خراسان به...

اسمش میرزا مرتضی و خلف الصدق میرزا عبداللّه ترشیزی است. در اوائل عمر کسب متداوله نمود و از هرات و خراسان به عتبات عالیات فایض شد. به طبرستان و آذربایجان و عراق عجم و فارس و کرمان سیاحت کرد. در این ضمن با جمعی از عرفا و علما و شعرا و ظرفا صحبت داشت. سالی چند با فقیر به سر برد و در سفر و حضر نهایت وداد در میان بود. دیگرباره به اصفهان و یزد و کرمان مسافرت نمود و در نائین به خدمت حضرت اوحد الموحدین حاجی محمد حسین نائینی رسید. و غالباً ارادت او را گزید. اکنون مسافرت هندوستان در نظر دارد و روانهٔ آن مملکت است. الحق حضرتش چون تخلصش محجوب و خلقتش چون فطرتش محبوب. رفیقی است شفیق و همدمی است محرم. در فن شاعری، طبعی عالی دارد. در اقسام شعر صاحب قدرت است. قصاید نغز گفته لیکن به سبب پریشانی حال جمع ننموده و در نظر ندارد و ملتفت به شعر و شاعری نیست. فقیر این چند بیت را بر سبیل یادگار از او ثبت نمود: ,

2 فراغت کی بود کس را در آن وادی و منزل‌ها که روی از گرد ره ناشسته بایدبست محمل‌ها

3 فریب زلف و سحرچشم وپندناصح جاهل مراافتاده در عشقش بسی زین گونه مشکل‌ها

4 هر طرف می‌نگرم سوخته‌ای ز آتش عشق سر فرو برده به جیب از ستم خامی چند

5 ناصح افسانه مخوان ننگ چه و نام کدام روی عجز من و خاک ره بدنامی چند

6 در پی کام دلند اهل جهان جمله و من کام دل جسته‌ام از صحبت ناکامی چند

7 به چشم خونفشان نقش جمال یار می‌بندم چونقاشی که خواهد نقش برآب روان بندد

8 محجوب زنی و مرد می‌باید شد بی دردی و عین درد می‌باید شد

9 با محنت روزگار می‌باید ساخت وز صحبت خلق فرد می‌باید شد

10 بیچارگی اختیار می‌باید کرد وز ما و منی فرار می‌باید کرد

11 عارف گشتم فنا شدم وارستم این‌ها حرفست کار می‌باید کرد

12 محجوب تنم ز بارغم شد چو هلال یک روز دلم نگشت فارغ ز ملال

13 روزی و شبی بود مرا عمر و دریغ بگذشت شبم به خواب و روزم به خیال

عکس نوشته
کامنت
comment