-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
اسمش میر شمس الدین و چون از بنی عباس بوده به میر شمس الدین الی عباسی شهرت نموده. تحصیل مراتب علمی در خدمت علمای شاه جهان آباد کرده و در فقه و کلام و حدیث، صاحب مایه و بلندپایه، با وجود فضایل، طالب خدمت درویشان و غالب اوقات در صحبت ایشان. آخرالامر از برکت معاشرت ایشان به ترک علایق و عوایق دنیوی گفته و ظاهراًوباطناً طریق طریقت پذیرفته ملبس به لباس فقر شده سیاحت نموده و درجات عالیه حاصل فرمود ودر نظم ونثر تألیفات دارند و در عروض و قافیه رسالات پرداختهاند. دیوانش هفت هزار بیت میشود. با علی قلیخان لگزی معاصر بوده. از اشعار اوست: ,
2 نیست ممکن که به یک شهر دو سلطان باشد در دل هر که غم اوست غم عالم نیست
3 درد ما را چاره درد دیگر است چون خمار می که از می میرود
4 یار در چشم و دیدنش مشکل راه نزدیک و طی شدن دشوار
5 با آنکه پاره کردیم زنجیر عقل صد بار زان زلف میتوان بست ما را به تار مویی
6 اثر از هستیم نگذاشت فکر آتشین خویی زسامانم چه میپرسی سری مانده است و زانویی
7 در چشم کسی که صاحب عرفان است واجب ظاهر به صورت امکان است
8 زان گونه که حرف و صوت خیزد ز نفس پیدایی ما از نفس رحمان است