-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
اسمش خواجه کمال الدین و از اهل قهستان ری و صاحب اسماعیل بن عباد مربی وی. با مجد الدولهٔ دیلمی معاصر و در همهٔ فنون کمالات قادر. اشعار عربی و فارسی و دیلمی گفته و گوهر معانی به مشقت اندیشه سفته. ظهیر فاریابی که ازمعارف شعر است، او را مدیح سراست. غرض، فاضلی رفیع القدر و فرزانهای وسیع الصدر بوده. این چند بیت از اوست: ,
2 ازمرگ حذر کردن دو روز روا نیست روزی که قضا باشد، روزی که قضا نیست
3 روزی که قضا باشد کوشش نکند سود روزی که قضا نیست در آن مرگ روانیست
4 با بط میگفت ماهیای در تب و تاب باشد که به جوی رفته باز آید آب
5 بط گفت چو من قدید گشتم تو کباب دنیا پس مرگ ما چه دریا چه سراب
6 تا تاجِ ولایت علی بر سرمی هر روز ز روزِ رفته نیکوترمی
7 صد شکر که این که پیشوا، حیدرمی از فضل خدا و پاکی مادرمی