-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خطش نوشته بر او آیت کلام الله سواد مملکت حسن اوست، زلف سیاه
2 جهان شبی است در او راه مختلف بسیار به هر صدا که ز پایی رسد مرو از راه
3 دل است آینه ای صاف از غبار حدوث که عکس، می ننماید به غیر «وجه الله»
4 رهی به سوی خدا ممکن است اگر به جهان مرا عقیده نباشد بجز دل آگاه
5 دراز و کوتهی دست در جهان سهل است مباد دست دل افتد ز [معنیی] کوتاه
6 اگرچه بی گنهم لیک مستحق عذابم که دور از تو نمردم همین بس است گناه
7 نمود موی ز کاکل، جهان معطر کرد مگر که معدن مشک خطاست، زیر کلاه
8 ز عشق، کافر و مؤمن به کام خویش رسند کسی به ناخوشی دل نرفت از این درگاه
9 تو را چو حضرت یعقوب چشم گریان نیست وگرنه یوسف مصری است در بن هر چاه
10 من آن مرید محبم که بعد مردن من ز خاک من نزند سر به غیر مهر گیاه
11 از آن به طرهٔ محبوب دل سعیدا بست که عندلیب کند شاخ به خویش پناه