- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زلف کافرکیش تو آیین ایمان بر گرفت عقل را صف بر شکست و عالم جان بر گرفت
2 لعل در کان، خاک بر سر کرد تا یاقوت تو پرده ظلمت ز پیش آب حیوان بر گرفت
3 خشک سالی بود عالم را چو عشقت رخ نمود از سرشگ چشم من یک نیمه طوفان بر گرفت
4 تا سر زلف تو چوگان گشت در میدان جان صد هزاران گوی زر گردون به دندان بر گرفت
5 سایه را بر من فگن کآخر شناسی این قدر کز سر خاک ای شکر لب سایه نتوان بر گرفت
6 دی خیالت دید کز عشقت چنان کردم فغان کز فغان من فلک عالم به افغان بر گرفت
7 ساز آن کردی که درمان سازی از بهر مجیر بر مگیر این رنج کو دردت به درمان بر گرفت