زلف کافرکیش تو آیین از مجیرالدین بیلقانی غزل 17

مجیرالدین بیلقانی

آثار مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

زلف کافرکیش تو آیین ایمان بر گرفت

1 زلف کافرکیش تو آیین ایمان بر گرفت عقل را صف بر شکست و عالم جان بر گرفت

2 لعل در کان، خاک بر سر کرد تا یاقوت تو پرده ظلمت ز پیش آب حیوان بر گرفت

3 خشک سالی بود عالم را چو عشقت رخ نمود از سرشگ چشم من یک نیمه طوفان بر گرفت

4 تا سر زلف تو چوگان گشت در میدان جان صد هزاران گوی زر گردون به دندان بر گرفت

5 سایه را بر من فگن کآخر شناسی این قدر کز سر خاک ای شکر لب سایه نتوان بر گرفت

6 دی خیالت دید کز عشقت چنان کردم فغان کز فغان من فلک عالم به افغان بر گرفت

7 ساز آن کردی که درمان سازی از بهر مجیر بر مگیر این رنج کو دردت به درمان بر گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment