- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل رفت از بر من و زلفش مقام ساخت چون موم از آتش رخ او بین که چون گداخت
2 نرّاد ده هزار درین عرصه که منم دیدی که عشق روی تو با من چه مهره باخت
3 مسکین دل ضعیف من اندر پناه تست نشناخت هیچکس ز جهان چون تو را شناخت
4 گفتم سفر کنم ز دیارت ز دست عشق خیل خیال تو به سر من دو اسبه تاخت
5 گویند لطف آن صنمم بی نهایتست هرگز شبی ز وصل من خسته را شناخت؟
6 گفتم هوای عشق بلندست چون کنم مرغ دلم برفت و در آن زلف خانه ساخت
7 تا عشق تو شناخت دل من در این جهان گشتم به چشم خلق جهان باز ناشناخت