دل رفت از بر من و زلفش از جهان ملک خاتون غزل 72

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دل رفت از بر من و زلفش مقام ساخت

1 دل رفت از بر من و زلفش مقام ساخت چون موم از آتش رخ او بین که چون گداخت

2 نرّاد ده هزار درین عرصه که منم دیدی که عشق روی تو با من چه مهره باخت

3 مسکین دل ضعیف من اندر پناه تست نشناخت هیچکس ز جهان چون تو را شناخت

4 گفتم سفر کنم ز دیارت ز دست عشق خیل خیال تو به سر من دو اسبه تاخت

5 گویند لطف آن صنمم بی نهایتست هرگز شبی ز وصل من خسته را شناخت؟

6 گفتم هوای عشق بلندست چون کنم مرغ دلم برفت و در آن زلف خانه ساخت

7 تا عشق تو شناخت دل من در این جهان گشتم به چشم خلق جهان باز ناشناخت

عکس نوشته
کامنت
comment