حدیث حسن او چون گل به دفتر از کمال خجندی غزل 386

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

حدیث حسن او چون گل به دفتر درنمی‌گنجد

1 حدیث حسن او چون گل به دفتر درنمی‌گنجد از آن عارض به جز خملی در این دفتر نمی‌گنجد

2 نگویند آن دهان و لب ز وصفت آن میان رمزی چو آنجا صحبت تنگست مویی درنمی‌گنجد

3 به آن لب ساقیا گویی برابر داشتی می را که می‌های سبو از ذوق در ساغر نمی‌گنجد

4 سرشک و آه چون دارم درون چشم و دل پنهان که دود این و سیل آن به بحر و بر نمی‌گنجد

5 تمنای تو می‌گنجد درون سینه و دل بس درین غمخانه‌ها دیگر غم دیگر نمی‌گنجد

6 کمال از سر گذر آنگه قدم نه در حریم او که از بسیاری جان‌ها در آن در سر نمی‌گنجد

عکس نوشته
کامنت
comment