جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان از سعیدا غزل 105

جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان است

1 جفاهای نگاهش ظاهر از لب های خندان است جهان را دوستی امروز از صبحش نمایان است

2 ز عریانی نباشد دست من زیر بغل دایم که دست نارسا شرمنده از چاک گریبان است

3 به شاهد نیست حاجت روز محشر کشتگانت را که شمشیر تو خون آلود و زخم ما نمایان است

4 دم عیسی است طالب را سموم وادی ایمن که جنت کعبه رو را سایهٔ خار مغیلان است

5 چه حرف است این سعیدا می توان دل کند از آن لب ها که هم مرجان و هم یاقوت و هم لعل بدخشان است

عکس نوشته
کامنت
comment