- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشمش همین نه دین و دل از ما گرفته است جز خویش هر چه دیده در این جا گرفته است
2 دیگر کشد سر از بغل حکم آسمان دیوانه ای که دامن صحرا گرفته است
3 اکثر ز سیر خویشتنش روی داده است فیضی که چشم ما ز تماشا گرفته است
4 زاهد اگرچه ترک سرانجام کرده است آوازه اش ولی همه دنیا گرفته است
5 گردیده چاک پیرهن یوسفم بخیر دامان خود ز دست زلیخا گرفته است
6 روی تو را به زلف سیاه تو نسبتی است روزی است دامن شب یلدا گرفته است
7 سر برده است و محرم اسرار کرده است دل داده و زبان سعیدا گرفته است