چشم او از دست نرگس، جام از سلیم تهرانی غزل 184

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

چشم او از دست نرگس، جام مخموری گرفت

1 چشم او از دست نرگس، جام مخموری گرفت کاکلش از زلف سنبل، چین مغروری گرفت

2 شوخی آتش نمی دانست آن کز بیم آب نامه را در موم همچون شمع کافوری گرفت

3 خامه ی نقاش را ماند سرانگشت گدا بس که مو از لقمه ی چینی فغفوری گرفت

4 دل به اقلیم عدم نزدیکتر شد از وجود همچو عنقا بس که از اهل جهان دوری گرفت

5 از جفای اهل عالم یک نفس فارغ نه ایم وای بر دیوانه ای کو جا به معموری گرفت

6 کوهکن شد کامیاب از صحبت شیرین سلیم در محبت هر که کاری کرد، مزدوری گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment