هجر رویت آب چشم ما به از جهان ملک خاتون غزل 450

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

هجر رویت آب چشم ما به دریا می‌برد

1 هجر رویت آب چشم ما به دریا می‌برد بوی زلفت صبحدم بادی به هرجا می‌برد

2 وعده وصلم دهد چشمت به ابرو هر شبی باز می‌بینم که همچون زلف در پا می‌برد

3 نقطهٔ خال سیاهت را ببین بر گرد لب آمد و زلف تو را هردم به سودا می‌برد

4 چشم مست فتنه‌انگیزت به سحر غمزه‌ها از همه خلق جهان دل‌ها به یغما می‌برد

5 در گلستان چون درآیی ای دو چشمم سرو ناز بس حسد دانم که او زان قدّ و بالا می‌برد

6 از سر کوی تو هر بادی که خیزد صبحدم بوی زلف مشکبارت را به دریا می‌برد

7 آن نگار بی‌وفا زآن رو که با ما بی‌وفاست این کمال بی‌وفایی بین که بر ما می‌برد

عکس نوشته
کامنت
comment