- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هجر رویت آب چشم ما به دریا میبرد بوی زلفت صبحدم بادی به هرجا میبرد
2 وعده وصلم دهد چشمت به ابرو هر شبی باز میبینم که همچون زلف در پا میبرد
3 نقطهٔ خال سیاهت را ببین بر گرد لب آمد و زلف تو را هردم به سودا میبرد
4 چشم مست فتنهانگیزت به سحر غمزهها از همه خلق جهان دلها به یغما میبرد
5 در گلستان چون درآیی ای دو چشمم سرو ناز بس حسد دانم که او زان قدّ و بالا میبرد
6 از سر کوی تو هر بادی که خیزد صبحدم بوی زلف مشکبارت را به دریا میبرد
7 آن نگار بیوفا زآن رو که با ما بیوفاست این کمال بیوفایی بین که بر ما میبرد