- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سلام حال بیماران رسانیدن صبا داند ولی او نیز بیمارست و میترسم که نتواند
2 صبا شوریده سودای زلف اوست میترسم که گستاخی کند ناگه بران در، حلقه جنباند
3 هوس دارم که درپیچم میانه نامهاش خود را چه میپیچم درین سودا مرا چون او نمیخواند
4 اگر صدباره گرداند به سر چون خامه کاتب را محال است این که تا باشد سر از خطش بپیچاند
5 سخن در شرح هجرانش، چه رانم کاندر میدان؟ قلم کو میرود چون آب، بر جا خشک میماند
6 به مشتاقان خود وقتی که لطفش نامه فرماید چه باشد نام درویشی اگر در نامه گنجاند
7 نهاده چشم بر راه است سلمان تا کجا بادی ز راهش خیزد از گرد رهش بر دیده بنشاند؟