دل سرگشته ی حیران از جهان ملک خاتون غزل 1166

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

دل سرگشته ی حیران برو ترک مناهی کن

1 دل سرگشته ی حیران برو ترک مناهی کن بیا بر مسند جانم نشین و پادشاهی کن

2 اگر خواهی گناهت را که پوشد پرده عفوی سرشک دیده همچون خون و رنگ روی کاهی کن

3 اگر دُرّ وصالش را تو جویایی چو غوّاصان به دریای غم عشقش برو غوطه چو ماهی کن

4 اگر شرح غم دل را نویسی پیش دلداران مدد از دیده می باید قلم را در سیاهی کن

5 منم طفل بشیر غم ز کنعان گشته سرگردان خداوندا به فضل خود نظر بر بی گناهی کن

6 بسی گفتم مده خود را به صورتهای بی معنی ز پیش ما برو ای دل تو دانی هر چه خواهی کن

7 دل پر درد بی درمان برو در گوشه ای بنشین مخور غم در جهان و تکیه بر لطف الهی کن

عکس نوشته
کامنت
comment