- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دریغ و درد که دور سپهر فاطمه را به کام ریخت به ناکام شربت فرقت
2 هزار حیف ازین مایهٔ عفاف که بود طراز قامت رعناش کسوت عصمت
3 دل از متاع جهان کند از آن به آسانی که داشت دوش و برش زیب و زینت عفت
4 ازین سرای پرآشوب، جان آگاهش ملول گشت و روان شد به خلوت جنت
5 چو سوی بزم جنان شد ز بزم همنفسان چه باکش از غم دوری و کربت و غربت
6 غرض چو کرد ازین گلستان پرخس و خار به سوی گلشن جنت عزیمت و رحلت
7 رقم زد از پی تاریخ رحلتش هاتف مکان فاطمه بادا به ساحت جنت