1 دریغ صحبت یاران و دوستان انیس دریغ عمر گرامی و روزگار نفیس
2 مدارِ دور به هم برزد استقامتِ من ز گفتههای شنیع و ز کردههای خسیس
3 مگر شنیده نبودم که در بهشت برین به مکر و شعبده با بوالبشر چه کرد ابلیس
4 هوای هاویه بر من مگر مسلّط شد که شد مدبّر عقلم مسخّر تلبیس
5 زمانه داشت مجنّس حساب ما یکچند کنون به تفرقه خطّی نهاد بر تجنیس
6 امید نیست که باز آورد به هیچ سبیل بریدِ باد نسیمی ز روضهٔ بلقیس
7 به بی معامله سودا چه میپزند کسان که نیست نقد وفایی زمانه را در کیس
8 تراب و رمل به سر بر چه سود اگر ریزم چو در مقامه ی هفتم دوباره شد اِنکیس
9 چو احتراق زحل جان من بسوخت چه سود ز استقامت تیر و سعادت برجیس
10 تراب بر سرِ من گر سرم فرود آید به هندویی که بر افلاک و انجم است رئیس
11 نزاریا که نگویم دگر ز انجم و چرخ خطی چنین به گواهی انجمن بنویس
دیدگاهها **