- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دریغ و درد که در عین نیکخواهی و مهر نهفت رخ ز رفیقان نیکخواه، امین
2 دریغ و آه که در نیمشب به مرگ فجا رسید روز حیاتش به شامگاه، امین
3 جدا شد از بر یاران به نیمهراه حیات نبود اگرچه ز یاران نیمهراه، امین
4 امین تجار آن سید ستوده که بود تمام عمر به نزد گدا و شاه، امین
5 پناه خلق، سر خاندان، حبیبالله غنوده در کنف رحمت اله، امین
6 نبرده بود ز راهش چو خواجگان دگر غرور دولت و سودای مال و جاه، امین
7 بعین عزّ و غنا میتوان شدن درویش گر این سخن نپذیری بود گواه، امین
8 به روز حادثه داد امتحان بسی، که کند پی دفاع وطن کار صد سپاه، امین
9 ز جان و مال و کسان جمله دست شست و برفت زمان هجرت و آن دورهٔ سیاه، امین
10 ز حبس و نفی نرنجید و راه کج نگرفت که صدق و راستیش بود تکیهگاه، امین
11 شمار سال وفاتش یکی ز یاران خواست بهار غمزده گفتا: «دریغ و آه امین»