- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حشمت میفروش بین بر در او ز هر طرف گرد مواید کرم اهل صفا کشیده صف
2 فیض کرامتش نهد دمبدم از سفال می رند خداشناس را جام جهان نما به کف
3 پرورشت دهد فلک لیکن ازو تو برتری بیش نهد بلی خرد قیمت گوهر از صدف
4 پرده دیده و دلم فرش بود به راه تو گر قدمی بدین طرف رنجه کنی زهی شرف
5 قبله جان اهل دل مستی و بیخودی بود وه که به زهد و توبه شد بیهده عمرها تلف
6 بانگ دفینه خوش بود خواجه زرشمار را مفلس دردخواره را خوشتر ازان صدای دف
7 محنت بادیه مکش جامی و عزم کوفه کن شو پی حج و عمره هم طایف مشهد نجف