- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با گلهٔ دوستان هست حلاوت بسی گر ز کسی نشنوی، خود گله ای کن، کسی
2 بر سر رنجور من این همه غم سر مده کس نبرد دوزخی بر سر مشت خسی
3 آن چه بود در جهان مایهٔ فخر خسان یا زر و سیمی بود، یا قصب و اطلسی
4 من کیم از رهروان، راه روان کیستند واپسی از قافله، قافلهٔ واپسی
5 گفتی از ابنای دهر، عرفی خوش لهجه کیست بی هنری جاهلی، بی اثری ناکسی