ای در ابرو گره افکنده چه حال است تو از جامی غزل 62

ای در ابرو گره افکنده چه حال است تو را

1 ای در ابرو گره افکنده چه حال است تو را گویی از صحبت احباب ملال است تو را

2 موجب حسن تو تنها نه خط و خال فتاد عشق ما نیز ز اسباب جمال است تو را

3 تشنگان را به دمی آب تفقد می کن ای که منزل به لب آب زلال است تو را

4 بر دل از غصه مرا رنج و ملالی ست عظیم تا به هر سفله سر غنج و دلال است تو را

5 بی تو گشتم چو خیالی و به خاطر نگذشت هرگز این نکته ات آخر چه خیال است تو را

6 نیست ره سوی توام جز به پر و بال امید مشکن این بال و پرم را که وبال است تو را

7 جامی اندیشه ساحل مکن از لجه عشق که برون رفتن ازین ورطه محال است تو را

عکس نوشته
کامنت
comment