سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

می‌برد سودای چشم مستش از سلمان ساوجی غزل 242

غزل 242 ام از 897 غزلیات

می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر

1 می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر از کجا پیدا شد این سودای ناگاهم دگر؟

2 دیده می‌بندم ولی از عکس خورشید بلند در درون می‌افتد از دیوار کوتاهم دگر

3 هست در من آتشی سوزان، نمی‌دانم که چیست؟ این قدر دانم که همچون شمع می‌کاهم دگر

4 هر شبی گویم که فردا ترک این سودا کنم تازه می‌گردد هوای هر سحرگاهم دگر

5 زندگانی در فراقت گر چنین خواهد گذشت بعد از نیم زندگانی بس نمی‌خواهم دگر

6 همچو خاکم بر سر راه صبوری معتکف باد بر بوی تو خواهد بردن از راهم دگر

7 یار گندمگون خرمن سوز سنبل موی من جو به جو بر باد خواهد داد چون کاهم دگر

8 ساقیا از آب رز یک جرعه بر خاکم فشان هان که درخواهد گرفتن آتشین آهم دگر

9 در ازل خاک وجود من به می گل کرده‌اند منع می‌خوردن مکن سلمان به اکراهم دگر!

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر

شاعر شعر می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر چه کسی است ؟

شاعر شعر می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر سلمان ساوجی می باشد.

شعر می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر چیست ؟

قالب شعر می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر غزل است

مضمون اصلی شعر می‌برد سودای چشم مستش از راهم دگر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر