1 ای برده به چین زلف، تاب دل من وی کشته به سحر غمزه، خواب دل من
2 در خواب، مده رهم به خاطر که مباد بیدار شوی ز اضطراب دل من
1 پای امیدم، بیابان طلب گم کردهای شوق موسایم، سر کوی ادب، گم کردهای
2 باد گلزار خلیلم، شعله دارم در بغل نالهٔ ایوب دردم، راه لب گم کردهای
1 نقد دل خود بهائی آخر سره کرد در مجلس عشق، عقل را مسخره کرد
2 اوراق کتابهای علم رسمی از هم بدرید و کاغذ پنجره کرد
1 ای دل، که ز مدرسه به دیر افتادی وندر صف اهل زهد غیر افتادی
2 الحمد که کار را رساندی تو به جای صد شکر که عاقبت به خیرافتادی