ای کرده به غمزه دل صد از ابن حسام خوسفی غزل 47

ابن حسام خوسفی

آثار ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

ای کرده به غمزه دل صد شیفته تاراج

1 ای کرده به غمزه دل صد شیفته تاراج تیر مژه‌ات سینهٔ من ساخته آماج

2 پیوسته کمان سیه از مشک کشیده است طفره‌ای دو ابروی تو بر دایرهٔ عاج

3 زان لب که رسیده است لطافت به نصابش شرط است زکاتی که رسانند به محتاج

4 ای سرو گل‌اندام بده بادهٔ صافی بر نالهٔ مرغ سحر و نغمهٔ درّاج

5 ای اهل صفا را در تو کعبهٔ مقصود لبیک‌زنان بین به سر کوی تو حُجّاج

6 در پنجهٔ عشاق کمانی‌ست قوی‌پی کان را نکشیده است به جز بازوی حلّاج

7 بر خاک رعونت به تکبر چه خرامی سرها بنگر زیر پی انداخته بی‌تاج

8 بگرفت لبت ملک لطافت به ملاحت پیداست که از کشور خوبان که برد باج

9 گو خاک درت سجده‌گه ابن حسام است ارشاد چنین می‌کندش سالک منهاج

عکس نوشته
کامنت
comment