- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای کرده به غمزه دل صد شیفته تاراج تیر مژهات سینهٔ من ساخته آماج
2 پیوسته کمان سیه از مشک کشیده است طفرهای دو ابروی تو بر دایرهٔ عاج
3 زان لب که رسیده است لطافت به نصابش شرط است زکاتی که رسانند به محتاج
4 ای سرو گلاندام بده بادهٔ صافی بر نالهٔ مرغ سحر و نغمهٔ درّاج
5 ای اهل صفا را در تو کعبهٔ مقصود لبیکزنان بین به سر کوی تو حُجّاج
6 در پنجهٔ عشاق کمانیست قویپی کان را نکشیده است به جز بازوی حلّاج
7 بر خاک رعونت به تکبر چه خرامی سرها بنگر زیر پی انداخته بیتاج
8 بگرفت لبت ملک لطافت به ملاحت پیداست که از کشور خوبان که برد باج
9 گو خاک درت سجدهگه ابن حسام است ارشاد چنین میکندش سالک منهاج