-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از نکهت تو باده ره هوش می زند گل را حدیث روی تو بر گوش می زند
2 در آه و ناله مصلحت خویش دیده ایم از پختگی ست گر می ما جوش می زند
3 مغرور صبر خویش مشو در جفای دوست انگشت، عشق بر لب خاموش می زند
4 چندان که همچو دف ز جهان ناله می کنم سیلی همان مرا به بناگوش می زند
5 زاهد چو حرف توبه به من می زند سلیم هر دم سبوی باده به من دوش می زند