- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خون ببار از مژه ای دیده! که دلدار برفت مونس جان و قرار دل بیمار برفت
2 گرچه باشد همه کس را دل آزرده ز درد درد من این که مرا یار دل آزار برفت
3 دوش در صومعه دل ذکر دو زلفت می گفت زاهد خرقه پرست از پی زنار برفت
4 باشد از کار جهان کار تو کام دل من کارم از دست و دل و، دست و دل از کار برفت
5 جانم آمد به لب از سوز درون واقف شو چند پوشم غم دل؟ پرده اسرار برفت
6 هر نفس در جگرم می شکند خار فراق تا ز چشمم چو چراغ آن گل رخسار برفت
7 جان بیمار نسیمی ز جهان، مست و خراب به هواداری آن نرگس خمار برفت