خون ببار از مژه ای دیده! از عمادالدین نسیمی غزل 63

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

خون ببار از مژه ای دیده! که دلدار برفت

1 خون ببار از مژه ای دیده! که دلدار برفت مونس جان و قرار دل بیمار برفت

2 گرچه باشد همه کس را دل آزرده ز درد درد من این که مرا یار دل آزار برفت

3 دوش در صومعه دل ذکر دو زلفت می گفت زاهد خرقه پرست از پی زنار برفت

4 باشد از کار جهان کار تو کام دل من کارم از دست و دل و، دست و دل از کار برفت

5 جانم آمد به لب از سوز درون واقف شو چند پوشم غم دل؟ پرده اسرار برفت

6 هر نفس در جگرم می شکند خار فراق تا ز چشمم چو چراغ آن گل رخسار برفت

7 جان بیمار نسیمی ز جهان، مست و خراب به هواداری آن نرگس خمار برفت

عکس نوشته
کامنت
comment