جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

کرده جا تا آن لب میگون از جویای تبریزی غزل 811

غزل 811 ام از 1266 غزلیات

کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم

1 کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم غنچه سان شد برگ گل هر قطرهٔ خون در دلم

2 می توانی ساقی از جامی روان بخشم شوی مهربان شو می به ساغر کن، مکن خون در دلم!‏

3 سیر و دور وحشتم بیرون ز خود یک گام نیست ریخت عشق از گرد غم تا رنگ هامون در دلم

4 در سرم تنها نه همچون شمع بزم آشفتگی است دور از او هر قطره خون گشته مجنون در دلم

5 فرصت یک ابروار اشکست چشم از حدتم جوش طوفان می زند امروز جیحون در دلم

6 دود آهی بیش در چشمش نبودی آسمان می نشستی گر بجای خم فلاطون در دلم

7 هر نفس در سینه ما را سرو آهی می شود بسکه جویا کرده جا آن قد موزون در دلم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم

شاعر شعر کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم چه کسی است ؟

شاعر شعر کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم جویای تبریزی می باشد.

شعر کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم چیست ؟

قالب شعر کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم غزل است

مضمون اصلی شعر کرده جا تا آن لب میگون به افسون در دلم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر