- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از یارِ خشم کرده نشانم که می دهد یا ز آن ز دست رفته عنانم که می دهد
2 یارم ز دست رفت به دستانِ روزگار از دستِ روزگار امانم که می دهد
3 از من به گوشِ او که رساند حکایتی مُزدش به خیر باد زبانم که می دهد
4 تحسینِ اشکِ دّرِ یتیمم که می کند انصافِ چشم ِاشک فشانم که می دهد
5 تا شرح دادمی به قلم قصّۀ فراق کاغذ به دستِ جان و جنانم که می دهد
6 تا از طبیبِ درد بپرسم دوایِ دل تسکینِ اضطراب ندانم که می دهد
7 ای کاش دانمی ز که نالم کجا روم دادِ نزاری از که ستانم که می دهد