- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از مقام سرکشی بیرون برش ماراماره است میزن بر سرش
2 نفس بد فرمای از آنجا چون گذشت در طریق بندگی لوامه گشت
3 گه رود در کوی طاعت پارسا گه شود قلاش بازار هوا
4 زین مقام اریک نفس بالا شود مطمئنه گردد و زیبا شود
5 چون برون شد از هوای خاک و آب هر زمانش ارجعی آمد خطاب
6 نفس را این هر سه وصف آمد عیان آنچه اسرار است ناید بر زبان
7 گرچه گفتند این معانی نارواست با تو رمزی باز گویم از کجاست
8 روح حیوانی بد اول نام او در وجود آدمی آرام او
9 روح قدسی چون بدوسایه فکند شد ز الهام الهی سربلند
10 گفتگویش داد و نفسش نام کرد از بدو نیکش همه اعلام کرد
11 نفس تو چون مرکب جان و دلست راه بی مرکب بریدن مشکلست
12 پاسبان مرکب خود باش و خیز تا سوار آئی بروز رستخیز
13 دانش نفس ار نباشد حاصلت کی خبر یابی تو از جان و دلت